معرفی کتاب جاناتان مرغ دریایی
کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ، حکایتی در قالب رمان کوتاه است. این کتاب داستانی از زندگی همهی انسانها است؛ همهی انسانهایی که به زندگی در اجتماع خودساخته خو کردهاند و هیچ برون رفتی از قوانین و چهارچوبهای خودساخته متصور نیستند.
ریچارد باخ کتاب جاناتان مرغ دریایی (Janathan Livingston Seagull) را در سال 1970 نوشت، داستان مرغ دریاییای که نمیخواهد مثل بقیه مرغان دریایی زندگی کند، میخواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود میرانند. اما به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟ سرگذشت این مرغ دریایی بلند پرواز، نزدیک چهل سال است که میلیونها نفر را محسور خود کرده است.
جاناتان مرغ دریایی، کتابی سرشار از امید است. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل کندن، داستان رها کردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که میشود از آن اوج گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. نویسندهی این کتاب، ریچارد باخ (Richard Bach)، خلبانی که تا کنون سه کتاب دربارهی پرواز نوشته است و جاناتان مرغ دریایی یکی از زیباترین این سه کتاب است!
در این اثر بسیار ساده اما ارزشمند، یک مرغ دریایی به نام جاناتان بر خلاف مرغان دریایی دیگر که پرواز و زندگی را فقط در به دست آوردن غذا در کنار ساحل (قانع بودن به حداقل آنچه میتوان داشت) خلاصه کردهاند، دوست دارد شوق پرواز را تجربه کند، دوست دارد لذت پرواز را تجربه کند و سرعت را. پرواز همان قابلیتی است که در ذات بالهای جاناتان است...
جملات زیبای جاناتان مرغ دریایی:
- برای بسیاری از مرغان، تنها خوردن غذا مهم است و نه پرواز.
- بهشت مکان نیست، زمان هم نیست. بهشت رسیدن به کمال است.
- آنچه را دیدگانت به تو میگویند باور نکن. چشمهایت تنها محدودیت را نشانت میدهند.
- ما آزادیم هر جا که میخواهیم برویم و هر چه هستیم، باشیم.
- تنها قانون حقیقی آن است که به آزادی رهنمون شود. هیچ قانون دیگری وجود ندارد.
در بخشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی میخوانیم:
سرانجام پیروز شده بود. سرعت نهایی! یک مرغ دریایی با سرعت سیصد و پنجاه کیلومتر در ساعت! موفقیت عظیمی بود، باشکوهترین لحظه در تاریخ مرغان دریایی! و گشوده شدن عصری تازه در برابر جاناتان. همانطور که به سوی جایگاه خلوت تمرین خود پرواز میکرد، بالهایش را برای شیرجه از ارتفاع هشتهزارپایی جمع کرد. همان موقع تصمیم گرفت نحوهی دور زدن را کشف کند.